شنبه ۲۷ اردیبهشت ۰۴ ۲۱:۵۸ ۱۰ بازديد
تولید کننده درب لیزری ( برش لیزری سی ان سی )
ساخت درب لیزری ( برش لیزری CNC ) هم مانند ساخت انواع درب های فرفورژه در زمان های قدیم به طرق مختلفی انجام می شده است. زمانی که فلزات را درون کوره هایی می ریختند تا آب شوند، با درآوردن آن ها و کوبیدن این نوع فلزات مقاومت و خشکی آن ها کمتر می شد و در نهایت امکان جلادهی در آن ها فراهم می شده است. در نهایت افرادی که در این زمینه فعالیت می کنند قادر بودند تا نقش های پرپیچ و خمی روی آن ها پیاده کنند که از جمله آنها می توان به طراحی های اسلیمی اشاره کرد.در نهایت، فلزاتی که گرام قیمت بودند به آسانی بازسازی و به هم متصل می شدند که با تغییر شکل آن ها در واقع درب لیزری ( برش لیزری و آهنی ) از آن ها ساخته می شد. شاید در گذشته مانند امروز در ساخت این نوع درب ها تنوع وجود نداشته است اما امروزه با تکنولوژی های پیشرفته ای که در این زمینه وجود دارد، انواع درب لیزری ( برش لیزری و آهنی ) فرفورژه در طرح ها و رنگ های مختلف ساخته می شود و به شما این امکان را میدهد که طراحی های مختلفی برای خود داشته باشید.درب لاکچری ویلایی و پارکینگ
طریقه ی ساخت کاتالوگ درب ویلایی هم مانند ساخت انواع درب های دیگر در زمان های قدیم به طرق مختلفی انجام می شده است. زمانی که فلزات را درون کوره هایی می ریختند تا آب شوند، با درآوردن آن ها و کوبیدن این نوع فلزات مقاومت و خشکی آن ها کمتر می شد و در نهایت امکان جلادهی در آن ها فراهم می شده است. در نهایت افرادی که در این زمینه فعالیت می کنند قادر بودند تا نقش های پرپیچ و خمی روی آن ها پیاده کنند که از جمله آنها می توان به طراحی های اسلیمی اشاره کرد.در نهایت، فلزاتی که گرام قیمت بودند به آسانی بازسازی و به هم متصل می شدند که با تغییر شکل آن ها در واقع درب ویلایی از آن ها ساخته می شد. شاید در گذشته مانند امروز در ساخت این نوع درب ها تنوع وجود نداشته است اما امروزه با تکنولوژی های پیشرفته ای که در این زمینه وجود دارد، انواع درب ویلایی فرفورژه در طرح ها و رنگ های مختلف ساخته می شود و به شما این امکان را میدهد که طراحی های مختلفی برای خود داشته باشید.انواع درب آهنی
همانطور که میدانید، صنعت درب سازی در ایران پیشرفت بسیار زیادی داشته است.و به یک صنعت مجزا تبدیل شده است که به صنعت تولید گل نرده و همچنین درب آهنی فرفورژه ویلایی معروف است.این صنعت در ایران پیشینه ای قدیمی دارد. در زمانی های قدیم با ریخته گری و همچنین شکل دادن به آهن انواع درب ها از جمله درب های ویلایی ساخته می شد.اما امروزه این کار توسط کارگاه ها و کارخانه های بزرگ صنعتی انجام می شود. در زمان های گذشته برای اینکه بتوانند درب های حیاطی فرفورژه را بسازند ابتدا میله های آهن را در کوره های بزرگی قرار می دادند تا آب شوند و گداخته شوند. این کار برای ساخت درب های ویلایی هم انجام می شود.قیمت درب ورودی پارکینگ و ویلایی آهنی
درب حیاط ساده و شیک و انواع درب فلزی از جمله درب ویلایی سلطنتی و ساخت انواع درب فرفورژه طرح دار با قیمت مناسب اولین چیزی است که هنگام ورود به جایی با آن برخورد خواهید کرد. بنابراین از اهمیت زیادی برخوردار است. و امروزه توجه ویژه ای به آن می شود. مشتریان بسیار زیادی برای خرید درب حیاط با مدل ها و طرح های بی نظیر و هنرمندانه به جهت زیباسازی نمای بیرونی ساختمان ویلایی یا باغ و ویلای شخصی خویش توجه می کند تا ارزش آن را دوچندان کنند.برای مشاوره با کارشناسان حفاظ سازه در تماس باشید. منبع : خبرگزاری آفتاب انلاین- ۰ ۰
- ۰ نظر
یکی از بهترین و مهربانترین هیولاهای کمپانی، سالیوان بود. سالیوان، هیولایی بزرگ با بدن پشمالو، رنگ آبی و لکههای بنفش بود. او دو شاخ کوچک روی سرش داشت و صدایی گرم و پرانرژی.هر شب، سالیوان وارد یک اتاق کودک میشد، شوخی میکرد، شکلک درمیآورد و باعث میشد کودک از ته دل بخندد. این خندهها به انرژی تبدیل میشد و به کمک آن، شهر هیولاها روشن میماند.اما یک شب، اتفاقی عجیب افتاد. وقتی سالیوان به در جادوییاش نزدیک شد، متوجه شد که چراغ آن خاموش است. او به اتاق فرمان رفت و دید که روی صفحه نوشته شده:«کودک مورد نظر، دیگر نمیخندد.»سالیوان نگران شد. چنین چیزی خیلی نادر بود. او از مدیر بخش پرسید:– «یعنی چی که نمیخنده؟ مگه میشه؟»مدیر گفت:– «اسمش آرمانه. چند وقته خیلی ساکت شده. هیچ هیولایی نتونسته بخندوندش.»سالیوان با خودش گفت:– «من باید تلاشمو بکنم. شاید بتونم دلیل غمگین بودنش رو پیدا کنم.»او وارد در جادویی شد و به آرامی وارد اتاق آرمان شد. پسربچهای در تختخوابش دراز کشیده بود، در تاریکی، با چشمانی باز و بیروح. هیچ اسباببازی دور و برش نبود، و حتی پوسترهای رنگارنگ از دیوار برداشته شده بودند.سالیوان با نرمی گفت:– «سلام کوچولو... من یه دوستم.»آرمان برنگشت. فقط آهی کشید. سالیوان جلوتر رفت، روی زمین نشست و گفت:– «میدونی؟ من خیلی بلد بودم بچهها رو بخندونم. ولی تو فرق داری. تو آرمانی... و من باید بیشتر تلاش کنم.»او شروع کرد به پشتک زدن، با صدای خندهدار صحبت کردن، حتی یک بار دمش به آباژور خورد و آن را انداخت. آرمان کمی لبش را جمع کرد، اما باز هم نخندید.سالیوان تصمیم گرفت کار متفاوتی بکند. آرام گفت:– «نمیخوام بخندونی. فقط بگو چی شده.»آرمان زمزمه کرد:– «دوست صمیمیام از این شهر رفته... و من دیگه با کسی بازی نمیکنم.»سالیوان لحظهای ساکت شد. بعد لبخند زد و گفت:– «میدونی؟ منم یه بار بهترین دوستم، مایک، رفته بود مسافرت، و من خیلی تنها شدم. اما بعدش فهمیدم که دوستی فقط با بودن نیست. با یاد و دل هم هست.»او از کیفش یک عکس نقاشی شده درآورد که یک هیولا و یک کودک را کنار هم نشان میداد.– «این رو یکی از بچهها برام کشیده بود. هر وقت دلتنگ میشم، نگاهش میکنم.»آرمان به آرامی نشست. برای اولین بار لبخند کوچکی روی صورتش آمد. گفت:– «میشه دوباره اون صدای بامزهتو دربیاری؟»سالیوان با خوشحالی صدا درآورد:– «بوووووهواهاااهااااا!»و آرمان زد زیر خنده.چراغ روی در جادویی ناگهان روشن شد. مخزن انرژی پر شد. سالیوان با خوشحالی گفت:– «دیدی؟ فقط باید به قلبت گوش میکردم، نه فقط خندههات.»آن شب، سالیوان به کمپانی برگشت و برای همه تعریف کرد که چگونه با مهربانی و شنیدن حرف دل یک کودک توانسته دوباره لبخند را به صورتش برگرداند.مدیر کمپانی گفت:– «از امروز، خنداندن فقط با شوخی نیست. بعضی وقتها، یک حرف ساده، قویترین انرژی رو میسازه.»از آن روز به بعد، سالیوان نهفقط یک خنداننده، بلکه یک شنوندهی واقعی شد. و کمپانی هیولاها بیشتر از همیشه پر از نور و انرژی شد.